می کشم ناز نگاهت ، صحبت از انکار نیست
نه ، دوای دوری ات در تلخی سیگار نیست
کوچه های بی تو چون خمیازه های گریه دار
سرشماری کرده ام ،این شهر جز دیوار نیست
قصه ی چشم خمار و حبه ی خال لبت
انتهایش خالی از شب گریه های زار نیست
یک سر سوزن عبور خاطرات بودنت
استخوان سوز است گرچه مدتش بسیار نیست
نیش دارد حرف مردم،روبرو یاپشت سر
اینکه :این بیچاره عاشق گشته هشیار نیست
هرکسی را عشق باشد همنشین روز و شب
حاصلش جز چشم بیدار و تن تبدار نیست
باتمام سختی اش اما نمی داند کسی
لذتی بالاتر از دیدار روی یار نیست
من به ترک یار و یادش، من به ترک عاشقی
ناتوانم....گرچه ترک جان مرا دشوار نیست
مهدی ام،معتاد رویت،دل به عشقت داده ام
می کشم ناز نگاهت،صحبت از انکار نیست
مهدی زکی زاده 6/6/92